- تقبیح کردن(شُ مَ)
زشت کردن و زشت شمردن کار کسی را. قبیح گردانیدن: شبهت نکرد که دشمنی تقبیح صورت کرده است. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 346)
معنی تقبیح کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- تقبیح کردن
زشت گفتن زشت شمردن بد گفتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(نَ شُ دَ)
لغت نامه دهخدا
خدا را به پاکی یاد کردن. صلات و ذکرو تحمید و تقدیس کردن خدا. تنزیه کردن:
تسبیح می کنندش پیوسته
در زیر این کبود و تنک چادر.
ناصرخسرو.
و ماهی چهل شبانه روز دهن بر هم ننهاد تا نفس یونس را نگیرد و با یونس تسبیح میکرد، از آن تسبیح که پیشتر از آن میکرد. (قصص الانبیاء ص 135).
سزد گر عیسی اندر بیت معمور
کند تسبیح از این ابیات غرا.
خاقانی.
و رجوع به تسبیح شود
تسبیح می کنندش پیوسته
در زیر این کبود و تنک چادر.
ناصرخسرو.
و ماهی چهل شبانه روز دهن بر هم ننهاد تا نفس یونس را نگیرد و با یونس تسبیح میکرد، از آن تسبیح که پیشتر از آن میکرد. (قصص الانبیاء ص 135).
سزد گر عیسی اندر بیت معمور
کند تسبیح از این ابیات غرا.
خاقانی.
و رجوع به تسبیح شود
پیروی کردن، عمل کردن بفتوای مجتهد، حرکت و طرز تکلم کسی را نشان دادن
مایه خرمای نر را بدرخت خرمای ماده داخل کردن تا بارور گردد گشن دادن، مایه زدن واکسن زدن (برای جلوگیری از آبله و مانند آن)
بیدار کردن بیداراندن آگاهاندن، ادب کردن، گوشمالی توجیدن بیدار کردنهوشیار ساختن، آگاه کردن، گوشمال دادن مجازات کردن
تسبیح کردن به خواب، مطیع بودن است بر فرمان حق. اگر بیند تسبیح می کرد، دلیل که مطیع است بر فرمان حق و از غم و اندوه فرج یابد. اگر بیند تسبیح به خواب با خود داشت غم و اندوهی بدو رسد، ولکن او را در آن اجر و ثواب است. اگر بیند با تسبیح شکر حق تعالی می کرد، دلیل که در دین قوی شود و مالی یابد. اگر این خواب را والی بیند، دلیل که او را آبادانی ولایت رسد. محمد بن سیرین
